۱۶ مهر برابر با ۸ اکتبر روز جهانی کودک نام دارد. کشورهای جهان روزهای کودک مختلفی برای خود دارند؛ اما روزجهانی کودک را خود بچه ها به وجود آورده اند. به این معنی که در سال ۱۹۸۶، دو نفر از دانش آموزان ۹ ساله مدرسه آتاتوری در نیویورک با نگارش نامه ای از همه بچه های دنیا خواستند که با هم روزی را به صلح اختصاص دهند.
در پیام یکی از آن ها آمده بود: «بزرگ ترهای ما عقاید ثابتی دارند. آن ها ما را دوست دارند چون بچه هایشان هستیم اما آیا آنها می دانند که چه دنیایی را برای ما بوجود می آورند. اگر کمترین اشتباهی در ماشین هسته ای آنها رخ دهد ما هرگز شانسی برای رشد نخواهیم یافت. ما امکانی برای رشد و پرورش می خواهیم.»
کودکان در روز جهانی کودک می خواهند این تضاد را یادآور شوند؛ آیا ادبیات می تواند مرهمی برای التیام این کودکان باشد؟
نویسندگان امروز کودکان و نوجوانان را نمی شناسند
همزمان با روز جهانی کودک گفتگویی با هوشنگ مرادی کرمانی، نویسنده ایرانی و نامزد جایزه هانس کریستین اندرسن که به نوبل ادبیات کودک هم معروف است، داشتیم. مرادی کرمانی در پاسخ به این سوال خبرنگار مهر که مهمترین معضل ادبیات کودک در سال های اخیر چیست، گفت: واقعیت ماجرا این است که نویسندگان ما کودک و نوجوان امروز را نمی شناسند. آنها به مرور خاطرات خود می پردازند. آخر خاطره نویسی برای چند درصد بچه ها جالب و خواندنی است؟ از سوی دیگر، بیشتر کارهای ما سفارشی است و مشخص نیست، چه تعداد از این کارها با بچه ها ارتباط برقرار می کنند. اصلا داستانی که خلاقانه نیست و جنبه سفارشی دارد چگونه می تواند بر دل مخاطب بنشیند؟
نویسنده «شما که غریبه نیستید» در ادامه می گوید: سفارشی بودن اغلب داستان هایی که امروز نوشته می شود، به این معنا نیست که صرفا به موضوعات مذهبی و یا سیاسی می پردازند، بلکه پرداختن به مسایل ناسیونالیستی و مباحثی که صرفا در درون کشور موضوعیت دارد هم درشمار داستان های سفارشی به حساب می آیند. آثاری که برخی نویسندگان ما می نویسند و منتشر می کنند تاریخ مصرف دارند و شبیه به روزنامه یا مجله هستند و کمتر نویسنده ای است که به موضوعات ازلی و ابدی بپردازند.
قصه نویسی برای کودکان ایرانی مهاجر
به گفته مرادی کرمانی نزدیک به چهار میلیون ایرانی در خارج از مرزهای این کشور زندگی می کنند و این مهاجران ایرانی، بچه هایی دارند که نمی توانند فارسی بخوانند و بنویسند. نویسنده «قصه های مجید» می گوید: لازم است که من نویسنده، طوری بنویسم که این نسل با فرهنگ و آداب و رسوم و سبک زندگی خود و پدران و مادرانش آشنا شود. به همین خاطر توجه به ادبیات عامیانه لازم و ضروری است.
وی معتقد است: کتاب های داستانی که تاکنون به زبان های دیگر ترجمه شده یا راست افراطی بوده یا چپ افراطی و مصرف داخلی داشته است. به عبارتی نه نویسنده های ما نگاه جهانی داشته اند و نه متولیان فرهنگی مان آثار را به درستی انتخاب کرده اند. مساله دیگری که وجود دارد این است که زبان فارسی، گستره جغرافیایی محدودتری را دربرمی گیرد و با زبانی چون انگلیسی قابل مقایسه نیست.
مرادی کرمانی در پاسخ به این که برخی معتقدند اگر ترجمه خوبی از آثارخالق «قصه های مجید» به زبان انگلیسی وجود داشت شاید او می توانست جایزه هانس کریستین اندرسن را از آن خود کند، می گوید: کسی که یک کتاب را به فرانسه، انگلیسی یا هر زبان دیگری ترجمه می کند، باید زبان مقصد، زبان مادری اش باشد و به آن زبان ابراز احساسات کند و خواب ببیند. ما در زبان فارسی می گوییم: «توقف وسایط نقلیه، اکیدا ممنوع است»؛ در این جمله به جز «است» همه واژه ها عربی است، اما هیچ عرب زبانی در هیچ کجای دنیا، معنی این جمله را درک نمی کند؛ پس برای ترجمه یک اثر باید روح آن کار را دریابیم و معنا و مفهوم را منتقل کنیم.
ایران برای همه جهانیان «مرز پرگهر» نیست
نویسنده «مربای شیرین»، شناخت بازار جهانی را لازم و ضروری می داند و می گوید: همه مردم جهان، ایران را «مرز پرگهر» نمی دانند. همه مثل ما دچار مشکلات اقتصادی و طبقاتی نیستند یا اگر هم باشند، دلشان نمی خواهد با مسایلی از این دست درباره ایران آشنا شوند اما دلشان می خواهد با آداب و رسوم ما آشنا شوند.
به باور مرادی کرمانی سینمای ایران، بیشتر از ادبیات دیده شده؛ چون زبان سینما، زبان تصویر است و تصویر نیازی به ترجمه شدن ندارد. وی در همین راستا می گوید: البته نویسندگان ما نباید ناامید باشند. کتاب های ما کم کم دیده می شوند. ضمن این که ما در مقایسه با کشورهای پیرامون خود چون افغانستان، پاکستان، عراق حتی کشوری چون مصر که از ادبیات قدرتمندی برخوردار است وضعیت بهتری داریم. در هر حال، جرقه هایی زده شده اما همچنان تا رسیدن به آنجا که خواننده های خارجی به سراغ کتاب های ما و ترجمه های مختلف از ان بروند، همان گونه که ایرانی ها سراغ ترجمه های متفاوت از آثار فلان نویسنده خارجی می روند، فاصله زیادی باقی است.
مرادی کرمانی خود را نویسنده خوش شانسی می داند و می گوید: خارج از ایران، براساس هر کتابی که نوشته می شود، فیلم و پویانمایی می سازند اما در ایران چنین اتفاقی نمی افتد. من نویسنده خوش شانسی بودم که کارگردان هایی چون کیومرث پوراحمد و داریوش مهرجویی از قصه هایم بهره بردند و فیلم و مجموعه تلویزیونی ساختند.
او همچنین فیلمنامه را داستانی می داند که بتوان از آن عکس گرفت و می گوید: داستان باید حرکت داشته باشد. شخصیت ها باید کنش و واکنشی از خود نشان دهند. اما کمتر داستان ایرانی است که این گونه باشد. به قول سینمایی ها هیچ اکتی در آن نیست.